داستان فراموشی کار خدا نیست
حتما بخونیدش...
خیلی زیباست.............
روز قیامت شخصی را به عرصه محشر می آورند، چون پرونده زندگی خود را
بررسی می کند، می بیند عمل پسندیده ای که به وسیله آن در میزان، وزن و اعتباری داشته باشد وجود ندارد. بنابراین از خود ناامید و مأیوس می شود.
در همان لحظه از جانب حق ندا می رسد: «به بهشت من درآی».
عرض می کند: خدایا! من از خود، عمل صالحی سراغ ندارم تا به خاطر آن داخل بهشت شوم.
در این هنگام حضرت حق می فرماید: «شبی از شب ها بیدار شدی و از اینپهلو به آن پهلو شده، در همان حال کلمه «الله اکبر» را به زبان جاری نمودی و آن را فراموش کردی، ولی من آن را فراموش نکردم؛ زیرا فراموشی بر من روا نیست و این کرامت،
پاداش آن عمل است».